۱۳۹۶ آبان ۱۶, سه‌شنبه

نقد کتاب دجال بصره - 3


بسم الله الرحمن الرحیم

نقد کتاب دجال بصره- مقدمه‌ی سوم

اصلا "دجال بصره" چیست و آیا چیزی به این اسم وجود دارد؟

 روایت‌هایی وجود دارد که سید بن طاووس آن را در کتاب ملاحم و الفتن نقل کرده است، که برخی افراد از این روایت -البته پس از تحریف آن- سوء استفاده کرده‌اند؛ بعد از اتمام توضیح خودتان قضاوت کنید که آیا شیخ علی کورانی نیز جزو ایشان هست یا خیر.

 روایت این‌چنین است:
أيها الناس الزموا الأرض من بعدي، و إياكم والشذاذ من آل محمد، فإنه يخرج شذاذ آل محمد فلا يرون ما يحبون لعصيانهم أمري ونبذهم عهدي، وتخرج راية من ولد الحسين تظهر بالكوفة، بدعامة الامية، ويشمل الناس البلاء ويبتلي الله خير الخلق، حتى يميز الخبيث من الطيب، ويتبرأ الناس بعضهم من بعض، ويطول ذلك حتى يفرج الله برجل من آل محمد، ومن خرج من ولدي فعمل بغير عملي وسار بغير سيرتي فأنا منه بريء، وكل من خرج من ولدي  قبل المهدي فإ نّا هو جزور، وإياكم والدجالين من ولد فاطمة فإن من ولد فاطمة دجالين، ويخرج دجال من دِجلة البصرة وليس مني وهو مقدمة الدجالين كلهم.
 
ابن طاووس گفت: ابوسهیل به ما گفت: محمد بن عبدالله بن عبدالعزیز گفت:
علی بن ابی طالب علیه‌السلام در کوفه خطبه خواند و فرمود:
ای مردم پس از من به زمین بچسبید و از عده‌‌ی قلیلی از آل محمد (ص) بر حذر باشید؛ زیرا که یک عده قلیلى از آل محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم خروج می‌کنند ولى به علت مخالفت با امر من و پشت پا زدن به عهد من، به مقصود خود نخواهند رسید و بعضى از اولاد امام حسین علیه‌السلام براى کمک به امیّه ظهور می‌کنند و بلاء مردم را فرا خواهد گرفت و خدا بهترین خلق را مبتلا خواهد کرد تا اینکه خوبان از بدان ممتاز شوند، مردم از یک دیگر بیزارى می‌جویند، این بلاء طولانى خواهد شد تا اینکه خدا به وسیله‌ی مردى از آل محمّد صلى اللَّه علیه و آله براى آنها فرجى مرحمت کند. و هر کس از فرزندان من خروج کند، پس به غیر عمل من و به غیر رفتار من عمل و رفتار کرده است. پس من از او بیزار خواهم بود و هر کسى از فرزندان من قبل از ظهور مهدى (ع) خروج نماید، کشته خواهد شد. از دو دجّال از فرزندان حضرت فاطمه (س) بر حذر باشید؛ زیرا که از اولاد فاطمه (س) دو دجّال بوجود مى آید. دجّالى هم از «دجله‌ی بصره» خروج می‌کند که از نسل من نیست و او مقدمه‌ی همه‌ی دجّال‌ها است.

 برخی به عمد تحریف می‌کنند و می‌گویند: «دَجَلَة بصره»

در لغت کلمه‌ای که این چنین جمع بسته شود (بر وزن فَعَلَه) نداریم، [دَجَلَة: دجالان]،
کلمه‌ی دجال اگر بخواهد جمع بشود:
- یا باید جمع مکسر باشد که می‌شود: (دجاجله).
- و یا اینکه جمع مذکر سالم شود: (دجالون).

 پس منظور از «دجله‌ی بصره»، نمی‌تواند اسم شخص باشد.

اما درکتاب‌های جغرافیایی وشهرشناسی «دِجله‌ی بصره» معروف است و درباره‌ی آن سخن به میان آمده است که به «دِجله‌ی عوراء» نیز معروف است. چنانچه یاقوت حموی در معجم بلدان، جلد سوم، ص ۱۶۷ گفته است: دِجله‌ی بصره یا عوراء.

و نیز نویری در کتاب خود (نهایةالارب فنون الادب، ج۲ ص۲۶۹) آن را ذکر می‌کند که در زمان قباذ بن فیروز، سیلی رخ داد که در نتیجه جابه‌جایی در مجرای رودخانه‌ی دجله اتفاق افتاد که اسم (دجله‌ی عوراء) به آن اطلاق شد که همان دِجله‌ی بصره است. و می‌گوید مسافت بسیاری بین محل کنونی دجله و مجرای اصلی آن ایجاد شد. یعنی دجله‌ی عوراء و این مسافت به اسم بطن جوخی نامگذاری شد و آن بخشی از سرزمین فارس‌هاست که از توابع واسط است، تا اینجای سخن (سمت سوس) یعنی به سمت آن یا روبروی آن و سوس از توابع اهواز است و بین واسط و میسان است.
 
 
در این نقشه شهر واسط در شمال غربی بصره‌ی امروزی مشخص است.
 

در این نقشه موقعیت شهر سوس و کسکر نسبت به بصره‌ی کنونی مشخص است.
واضح است که (دجله‌ی بصره) در شهر بصره‌ی امروزی نیست و دلایل بسیاری بر این حقیقت تاکید می‌کند. به عنوان مثال وقتی حموی درباره شهر لَوبه سخن می‌گوید: (لوبه با فتحه وسپس سکون، و بای موحده: جایگاهی در عراق از سیاهی کسکر بین واسط و بطائح) و معنی آن این است که (کسکر) نویری گفت: سرچشمه در زیر آن رخ داد و از پس آن آب سرریز کرد و مجرای دجله را تغییر داد و در نتیجه دجله‌ی عوراء (کور) را ایجاد کرد. این کسکر بین واسط و بطائح واقع است. یعنی هورها یعنی شمال بصره‌ی معروف امروزی.

و در سخنش درباره کسکر، حموی در معجم البلدان ج ۴ ص ۴۶۱ می‌گوید: (آبادی آن امروزه واسط است، آبادی‌ای بین کوفه و بصره).

و در جلد ۳؛ ص۲۷۳: (سیاهی کوفه کسکر تا الزاب و جلوان تا قادسیه)

و از تمامی این متن‌ها این گونه استدلال می‌شود که دجله‌ی عوراء (کور) یا دجله‌ی بصره، هیچ ارتباطی با بصره‌ی معروف امروزی ندارد.

این محدوده را در نقشه‌ی زیر مشخص می‌کنیم.
 
محدوده‌ی دجله‌ی عوراء و یا دِجله‌ی بصره از روی نقشه- بخش سبز رنگ دِجله‌ی بصره است که حد فاصل سرمنشاء دجله از کسکر هست تا میسان- و فاصله‌ی بسیاری با بصره‌ی کنونی دارد.

لذا از این متون و نقشه‌های تاریخی مشخص و واضح است که دِجله‌ی بصره نام مکان است و هیچ ارتباطی هم با شهر بصره‌ی کنونی ندارد، که سید احمد الحسن از آنجا آمده است.

اما بر حسب انصاف، روایتی را می‌آوریم که در آن به خروج دجالی از میسان اشاره شده است که میسان نقطه‌ی جنوبی دِجله‌ی بصره هست.

در روایتی که از سید بن طاووس در ملاحم و فتن ص ۲۶۶ از امام جعفر صادق علیه‌السلام وارد شده است که فرمود: براي ما در شهر بصره مصيبت بزرگي خواهد بود، و اين را اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه‌السلام فرمود: و داستان خروج «علي بن محمد» صاحب زنج، و ديگران را يادآور شد و سپس فرمود:


پایتخت حکومت به زوراء (بغداد) برمی گردد و امور با شوری و انتخابات برگزار می‌شود، هرکس که بر چیزی مسلط شود، آن را انجام می‌دهد، پس دراین زمان خروج سفیانی است که در زمین نه ماه در زمین مسلط می‌شود و مردم را با بدترین عذابها می‌کشد، پس وای بر مصر و وای بر واسط، گویا به واسط و خبر رسانی که در آن خبر می‌رساند، می نگرم و ودراین زمان خروج سفیانی است و غذا کم می‌شود و مردم قحطی زده می‌شوند و باران کم می‌شود پس زمینی نمی روید و آسمانی باران نمی بارد، سپس مهدی هدایتگر و مهتدی، که پرچم را از عیسی پسر مریم تحویل می‌گیرد، خروج می‌کند، سپس دجال خروج می‌کند، بعد از آن دجال از میسان که در نواحی بصره است، خروج می‌کند.
- حالت اول: اگر این حوادث را به سال‌های اخیر و سقوط رژیم صدام برگردانیم، پس منظور از بصره، بصره‌ی کنونی است و منظور از میسان هم که مشخص هست و باید منتظر خروج فردی کذاب از این ناحیه بود؛ که طبق روایات موظف به شناخت باطل نیستیم برای اتصال به حق. و البته شاید حیدر مشتّت که از خروج‌کنندگان بر سید احمد الحسن بود و به دروغ ادعای یمانی بودن کرد، مصداق این دجال باشد که متولد همین منطقه است.
-  حالت دوم: اگر مصداق این را به سال‌های اخیر بازنگردانیم، صاحب زنج، را می‌‎توان مصداق دجالی دانست که از این منطقه برخاست و بر این منطقه‌ی گسترده بین بصره و واسط تسلط پیدا کرد؛ و ادعا کرد که علوی (از نسل امام علی عليه‌السلام و از سادات) است.
و شاید این صحیح‌تر باشد که گفته شود منظور همان شخصی است که ابن کثیر در کتاب البدایة و النهایة ذکر کرده؛ آن‌طور که در صفحه ۲۴ در کتاب (العرف الوردی) برای سیوطی بتحقیق، ابویعلی البیضاوی، چاپ دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول سال ۲۰۰۶ آمده است: (در جمادی الاولی از سال ۴۸۲ ه‍.ق (مردی به اسم بلیا با مردم بصره معاشرت کرد که متخصص در علم نجوم بود. بسیاری از اهل شهر را فریب داد و ادعا کرد که مهدی است و امور بسیاری از بصره را به آتش‌ کشید. از جمله کتابخانه‌ای که برای مسلمانان بود که در تمامی اسلام همانندی برای آن یافت نمی‌شد و دولاب‌ها (چرخ آب‌ها) و کارگاه‌های بسیاری را خراب کرد و اموری دیگر. و گفت: سال ۴۸۴ ه‍.ق در محرم آن سال ؛ این ستاره‌شناس که بصره را سوزانده بود به اهل واسط نامه‌ای نوشت و آن‌ها را به اطاعت خود دعوت کرد و در نامه‌ی خود نوشت: من مهدی صاحب الزمان هستم که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و خلق را به حق هدایت می‌کند. پس اگر مرا اطاعت کنید از عذاب امان می‌یابید واگر رویگردانی کنید، زمین به شما شکافته می‌شود (خسف) پس به خدا و امام مهدی ع ایمان آورید. و در ماه ذی‌الحجه، آن ستاره شناس خبیث که بصره را به آتش کشیده بود و ادعا کرد مهدی است را سوار بر شتر به بغداد بردند در حالی که به مردم توهین می‌کرد و مردم او را لعنت می‌کردند ... ).
و این‌ها نشانگر خروج مدعی دروغینی از منطقه‌ی دِجله‌ی بصره است که در نقشه محدوده‌ی آن مشخص شده است.
و باید از شیخ کورانی پرسید، تولد سید احمد الحسن در بصره‌ی عراق چه ارتباطی به دجالی از دِجله‌ی بصره دارد؟
و نیز این نتیجه‌گیری مهم که ترکیب دجله‌ی بصره به معنی، اسم فردی دجال که از بصره می‌آید، مبنای روایی نداشته و حاصل ذهن شخص کورانی است که آن را که نام مکان است به اشتباه اسم جمع گرفته و برای اشاره به شخص به کار گرفته است.
قضاوت با خوانندگان محترم...
اما یک حالتی را تصور کنیم، که اصلا روایت داشتیم که از همین شهر بصره‌ی کنونی دجالی برخواهد خاست؛ آیا دلیلی وجود دارد بر این که آن فرد سید احمد الحسن هست؟
پاسخ منفی است و به تفصیل در پست بعدی بررسی خواهد شد، ان شاء الله.
و السلام

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سلام
ممنونم بابت مشارکتتون
(نظرات حاوی توهین پاک می‌شوند)

یگانگی شخصیت مهدی اول، قائم و سید یمانی - 1

بسم الله الرحمن الرحیم مهدی اول با امام مهدی فرق دارد.     آیا مهدی در روایات همواره دلالت به امام زمان داره؟ یعنی هر وقت نام م...